جای چرخیدن تو سایتای استخدامی و بغض برا چندرغاز پول دربرابر خرمن خرمن کار و تا کردن با توله های مردم،باید تو خونه خودم میشِستم،برا شوهرم غذا درست میکردم،با آرامش به برنامه ریزی برای تولید کار فکر میکردم و به امن ترین نحو ممکن با بچه ام بازی میکردم و از اختیار و حوزه قدرت خودم لذت میبردم و میوه شو سالهای آینده میچیدم.

این که نشد.

 میخواستم یه جای خواب داشته باشم که اختیار صفر تا صدشو خودم داشته باشم.

زندگی با اونچیزی که میخواستم،خیلی فرق داشت.

هرچی میدوم نمیشه

هرچی سگ دو میزنم،بهره ای نداره

نه درس،نه کار.نه امید به زندگی و اعتماد اجتماعی

هیچی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها